بخشی از متن: پروپوزال طراحی معماری مجموعه مسکونی با رویکرد معماری زمینه گرا
بیان مسئله: مجتمعهای مسکونی به عنوان پیچیدهترین و اساسیترین عملکرد در عرصه معماری قرن بیستم به حساب آمده و میتوانند تأثیرات بسیاری بر رفتار ساکنین و روابط آنها در پی داشته باشند. از آنجایی که وقت اعظم خانواده و زندگی آنها در مکانی است که در آن سکونت دارند، که مشکلات جامعه امروزی و فقدان رعایت اصول معماری بر اساس مشارکت و رضایت ساکنان مورد توجه طراحان قرار نگرفته و مشکلاتی را در این زمینه به وجود آورده است. فراهم آوردن شرایطی که منجر به ارتقاء تعاملات اجتماعی شود باعث افزایش رضایت مندی و حس آرامش از لحاظ فیزیکی روانی و اجتماعی میشود و باعث تسلی خاطر افراد و آرامش آنها در حین زندگی و فعالیتهای روزمره است. در حال حاضر تفاوت بین زندگی واقعی افراد و آرزوهای آنها در شرایط ایده آل در امر مسکن وجود دارد، و مسکنهای کنونی در سیستم ساخت و ساز بین طراح کارفرما و پیمانکار قرار داد بسته میشود و این در حالی است که نیازهای افرادی که در این مسکنها قرار است زندگی کنند در نظر گرفته نمیشود و تلاشی برای برقراری رضایت برای ساکنانی که قرار است سالیان سال در این مجتمعهای مسکونی زندگی کنند در نظر گرفته نمیشود. در معماری اساسیترین عامل مردم هستند از این رو معنای هر اثر معماری بدین وابسته است که این اثر تا چه اندازه آسایش، آرامش و رضایت مردم را فراهم میکند و در پاسخ به نیازهای ایشان کارا است.(چرمایف و همکاران1371) امروزه، مشکلات مسکن، تا به سر حد سرپناهی برای انسان تنزل نموده است. سرپناهی که انتخاب نمی شود، بلکه از خوش اقبالی نصیب خانواده می گردد و در این تصاحب و تملک، معیارهای اساسی که از سویی مربوط به طراحی و از سویی به عملکرد های اقلیمی بودن آن مربوط می شوند، در اولویت های واپسین قرار می گیرند. رویکرد دوران معاصر نسبت به تعریف مسکن و اقلیم در محیط های ساخته شده بدون توجه به جنبه های اقلیمی و سازگاری با محیط بود و سیستم های سرمایش و گرمایش آن مشکلات بسیاری را به وجود آورد. ناقض بودن اصولی ساختمان ها و عدم توجه به ارتباط ساختمان و محیط اطراف هزینه های زیادی را در دراز مدت بر ساکنین تحمیل می کند. (پوردیهیمی، 1392) طراحی معمارانه کوششی برای ابداع راه حل ها قبل از اجرای آن هاست. اغلب طراحی، فرایندی تحلیلی است؛ در حالی که به تجزیه و تحلیل، ارزیابی و گزینش نیز نیاز دارد(لنگ، 1386) ماریو بوتا ارتباط بین ساختمان با پیرامون خود را این گونه شرح می دهد هراثر معماری دارای محیط ویژه مربوط به خود است، به بیانی ساده تر پیرامون این محیط ویژه را می توان بستر ساختمان نامید. ارتباط بین معماری و بستر آن ارتباطی نقش گرفته از یک تأثیرپذیری متقابل است. می توان گفت که این بستر و معماری آن در تماس دو جانبه و همیشگی هستند و همواره با هم در ارتباطند (گروتر، 1383) این رابطه متقابل را در معماری اسلاف می توان به وضوح دید، در حالی که معماری معاصر اغلب در چالش با بستر خود است. در مسیر طراحی معماری، اولین مرحله یعنی مرحلة جمع آوری اطلاعات و کسب شناخت کامل و دقیق از تمامی عوامل اثرگذار در طراحی از اهمیت بسیاری برخوردار است. هر چقدر که طراح نسبت به موضوع طرح خود احاطه داشته باشد و بر تمامی ابعاد و وجوه دخیل در آن به خوبی واقف باشد، طرح وی از نکته سنجی بیشتری بهره مند شده و به مسائل متعددتری پاسخگویی خواهد داشت.( صادقی پی، 1389) هر ساختمانی در زمینی مشخص و دارای ویژگی هایی خاص، بنا می گردد. شرایط خاص حاکم بر زمین و یا به عبارتی دیگر مشخصات بستر طرح اثر زیادی در تصمیم گیری و انتخاب های طراح و در نتیجه بر چگونگی طرح ارائه شده توسط وی دارد. پیروی از این رویه می تواند سبب گردد که پیوند خوبی بین ساختمان و بستر آن به وجود بیاید و این دو بتوانند با سازگاری در کنار هم برقرار بمانند. اطلاعات بستر طرح دو گونه مشخصات متفاوت را شامل می گردد. دستة اول امکانات مثبت و مفید زمین را در برمی گیرد که شایسته است به خوبی از آنها بهره برداری شده و با دقت در طرح مورد استفاده قرار گیرند.